وصیت نامه یک مشکوک به کرونا!

ساخت وبلاگ

شما اصلا حواستون بود من تو این چند روز افتادم تو بستر بیماری؟

کمپوت بخوره تو سر شهردار ووهان! 

از شنبه بدن درد شدید و لرز و .....

سرماخوردگی و سردرد...

بی حالی و خستگی مفرط ...

خودم دیگه مطمئن شده بودم کرونا گرفتم....

آماده بودم که برم بستری شم و تست کرونا بدم

و اون 48 ساعت لعنتی انتظار برای جواب تست کرونا رو تجربه کنم

اخبار ضد و نقیض هم کم نبود....

کلا خدا نکنه تو ایران یه چیز ناشناخته و جدید بیاد....

دیگه داشتم خودمو برای حیات پس از مرگ آماده میکردم....

ولی یه لحظه به خودم اومدم...

با خودم گفتم: هِِی جک! مقاومت کن....(ولی من که جک نبودم باید میگفتم احسان!:)) تو نباید تسلیم شی....آلکساندرا هنوز منتظرته!

یهو یه برقی تو چشمام زد( مثل همین برقایی که یهو تو چشم کاکرو میزنه و بازی 5-0 باخته رو 7-5 میبره!)

کار و درس و کوفت و ....همه رو تعطیل کردم

پناه آوردم اول به گوشی جدید و بعد به رختتخواب عزیزم.....

خدا کاشف قرص سرماخوردگی بزرگسال رو با حضرت ادریس نبی مشهور کنه......البته مشهور که هست احتمالا فقط من اسمشو یادم نیست، محشور کنه!

هر 8 ساعت یه دونه! منظم و سرِ وقت.....

قرص آ س آ یا بقول ما عوام الناس قرص دورنگ(حالا انگار همه قرصا یه رنگن!) اونم پشت سر قرص سرماخوردگی....خدا کاشف این یکی رو هم با ادریس نبی محشور کنه....

داروهای گیاهی ضدعفونی کننده و ...

شکر خدا بعد چند روز خوب شدم....البته امروز یکم سردرد دارم.....یکم هم احساس کمبود در پشتوانه مالی در حساب بانکیم به میزان چندرغاز چند میلیارد به شدت احساس میکنم!

منی که تقریبا بیشتر علائم کرونا ویروس رو داشتم، الان تقریبا خوب شدم

خواستم بگم دوستان به زندگی امید داشته باشید

بنظر شما حیف نیست ما که این همه مصائب و مشکلات و بلایا رو پشت سر گذاشتیم بخاطر یه ویروس غزل صارمی نه ببخشیذد غزل خداحافظی بخونیم؟

فقط کافیه به یه چیز خوب مثل الکساندارا فکر کنید...البته شما نه...شما لازم نیست دقیقا به الکساندرا فکر کنید......من فقط به الکساندرا فکر میکنم...شما به اتابک، کوکب، ستاره و چیزای دیگه فکر کنید!:)



سیزده شهریور...
ما را در سایت سیزده شهریور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0hdana6 بازدید : 104 تاريخ : سه شنبه 6 اسفند 1398 ساعت: 13:21