بالاخره طلاقش دادم بره پی کارش!

ساخت وبلاگ

بالاخره تصمیمو قطعی کردم...

دیگه ازش دل کندم...

مهرش حلال...جونش آزاد....

من دیگه براش وقت ندارم...واقعا وقت ندارم......

دیگه نمیخوامش...دیگه دوستش ندارم......دیگه باهاش حال نمیکنم

حدود 11 ساله که با هم بودیم...تو سرما و تو گرما...تو سختی ها و خوشیها

ولی دیگه میخوام تنها باشم..با کارم..با درسهام...میخوام تنها باشم

اون هیچ وقت قدر منو ندونست...ولی من خیلی براش وقت گذاشتم..خیلی براش ارزش قائل بودم...

دیروز رسما زنگ زدم و طلاقش دادم...

میپرسید کیو طلاق دادم؟ خانوم فلرتشیا و عمه کتی رو  هر دو با هم یه جا طلاق دادم!!! خب معلومه تدریس رو طلاق دادم دیگه!! چرا شما با من اینجوری میکنید؟!!! خب بگیرید مطلبو سریعتر دیگه...

خلاصه دیگه نمیرم.....این همه راه بکوبم از این ور تهرون برم اونور تهرون..برای ساعتی چقدر؟ 15 تومن یا نهایتا 16  تومن؟ جمع کن بابا......سر چهارراه وایستم شیشه ماشینای ملتو بشورم بیشتر در میارم...تازه صدامم خبه حین شیشه شستن آواز هم بخونم دوبله در میارم....

این ترم چقدر میخواد میشه؟اگه خیلی بشه 800-700 تومن..حداقل سه تا جریمه شدم تو مسیر برای سرعت...3 تا 60 تومن میکنه به عبارت 180 تومن....حدودا 500-600 تومن بمونه برام...پول بنزین رو تازه کم نکردم ازش...پول وقت با ارزشمو....و....

اونوخ یه سری پروفسور و بچه انیشتن آوردن سر کلاس! اسم درسمون هم الکترونیک 3 هست.....از الکترونیک ترانزیستور رو نمیشناسن! میخوان من الکترونیک 3 بگم براشون!!!! جمه کن بابا.....

پرافسه(جمع پروفسورها)ی محترم از اواسط آبان اومدن سرکلاس......یه جلسه اربعین بوده- یه جلسه آموزش اشتباهی کلاس ما رو تعطیل کرد...یه جلسه آلودگی هوا....دو جلسه قبل بخاطر زلزله تعطیل کردن..جلسه پیش هم که دیروز بود خودم نرفتم...من فقط فرصت کردم یه جلسه براشون جبرانی بذارم...خدائیش دیگه هم وقت ندارم..با این همه کار و درس و مسئولیت و کوفت و فلان و بیسار!

آقا طلاقش دادم راحت شد رفت...خانوم مهندس.....زنگ زد گفت آقای مهندس ترم بعد برنامه درسی تون چه روزایی باشه؟ دوست داشتم بگم: کوفت...زهر مار!!!....برنامه مو بذار روز قیامت!!!! ووسط جهنم!!!! من با قیر داغ بهشون الکترونیک درس میدم!! ولی برگشتم گفتم خواهش میکنم البته توفیقی بود این ترم خدمت مجموعه شما بودم ولی ترم آینده نیمتونم در خدمتتون باشم..اونم معلوم بود از خدا خواسته فرمودند خواهش میکنم ایشالا پس ترمای بعد خدمتتون باشیم..با خودم گفتم آره جوون عمه ات!!

چند هفته پیش همین خانوم اومد در کلاسم به عنوان مدیر آموزشی، اول در زد نشناختم....خانومی بود جوان و با موهایی مش کرده که از زیر مقنعه اش پیدا بود...قیافشم میشد تحمل کرد..برخلاف مدیر اموزشی های دیگه...اول خیال کردم از این دانشجوهای شاغل هست..گفتم بفرمایید...گفت فلانی هستم و میخواستم فلان مطلب رو به دانشجو ها بگم...شناختم و یکم مثلا بیشتر تحویلش گرفتم و گفتم بفرمایید خواهش میکنم....تو دلم گفتم تو که دو سه تا کانال داری تو کانال میگفتی بهشون دیگه...اومدی سرکلاسم که مثلا چی؟...نمیدونم اومده بود گوش وایسته در کلاسم یا نه..شاید میخواست منو ببینه.....شایدم میخواست ببینم هستم نیستم؟..در هر صورت مهم نیست....

من که درسمو میدم..البته یادمه یکی دو جلسه حسابی در مورد محاسن و معایب ازدواج و دوستی پسر و دختر برای دانشجوها منبر رفته بودم....اینطور موقعها دانشجوها بیشتر گوش میدن! 

خلاصه....بعد که خانوم مهندس مطالبشون رو فرمودند آهسته به بنده گفتند که دانشجوها از نحوه تدریستون خیلی راضین گفتم خواهش میکنم اونا لطف دارن ...بازم تو دلم گفتم: آره جوون عمه ات!!! همون "ت" عمه ات تو دلم ادا نشده بود که  خداحافظی کرد و رفت....ضمنا ایشون همون شخصی هستند که کلی موضوع پروژه از من تیغ زدند و دانشجویی برای پروژه بمن معرفی نکردند....حرومتون باشه!!!

بگذریم....

خلاصه طلاق دادم...دیگه درس نمیدم......البته فعلا درس نمیدم......

واقعا درس خوندن و درس دادن و تدریس خیلی خز شده تو این مملکت...الان هرکیو می بینی تو خیابون میشله یا مسته یا منگیه بهش میگن مهندس! خدائیش هر کی بمن میگه مهندس انگار داره بمن فحش میده!!!! یه چند ترم دیگه که دکتر بشم هم باز فایده نداره!!!! الان فقط شغل آزاد و خوانندگی و هنر پیشگی تو بورسه!!

به لطف سیاستمداران و متولیان امر آموزش و فرهنگ دیگه خیلی چیزا تو مملکت خز شده و ارزش خودشو از دست داده....

یکیش همین آموزش ودرس و ودانشگاه و استاد دانشگاهی هست...یکش عشق بین پسر و دختر هست...یکیش.......

بیخیال...به من چه این حرفا..خلاصه طلاقش دادیم رفت!

سیزده شهریور...
ما را در سایت سیزده شهریور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0hdana6 بازدید : 114 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 15:05